یه جورایی تنهام کسی به دادم میرسه.............
سلام من مهسام .. سالمه اهل شیرازم تنهام وبه تنهایی وابسته شدم شما میتونید منو از تنهایی بیرون بیارید واقعا لازمه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اونی که یار تو بود،اگه غمخوار تو بود قلبشو پس نمیداد، دل به هرکس نمیداد، دل میگفت مقدسه، عشق اون برام بسه، از نگاش نفهمیدم که دروغ و هوسه، غصه خوردن نداره، گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد،قلب اون مال کی شد، اون که از من پرگرفت چی میخواستیمو چی شد، اونی که مال تو بود،اگه لایق تو بود،تورو تنها نمیذاشت... با خودت جا نمیذاشت.... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبشو پس نمیداد، دل به هرکس نمیداد شاید حرف هایی رو که میزنم باشه واست عجیب ولی بدون دیوانه وار دوست دارم تورو خیلی شدید یادم میاد روزی رو که نیشخندی زدی به من نگاهی کردی تو به من با خنده های زیر لب چرا تو نمیخوای واقعا ما برسیم به هم دوست داری که بین منو تو همیشه جدایی بدن ببین بیا معشوق هم باشیم ما باهم دیگه میسازیم فردا رو با همدیگه میسازیم همونطوری که زندگی رو میسازیم مثل یه غریبه میمونی توی شهر قلبم اینو بدون میارمت یه روز آخر به چنگم توی تاب و تب اینی که یروز بری از دستم مطمئنم میشی ستاره شبم حتما داشتن فردایی زیبا با تو عاری از این همه غم و غصه سفر به سرزمین چشات واسم مثل قصه اینو بدون بدون تو نمیرم باکسی سفر کاشکی بودم پرنده چشای تو قفس یه روز میشکنم همه سدهایی رو که بسته اشکهام میشینم به یادم میارم چشای زیبات هروقت نگاه میکنم به ساعت اخمت میاد یادم وقتی یه بار تومدم سر راهت گفتم دیوونتم واقعا تو این دو سال جرم من دوست داشتن تو بود روشن میشد با یاد تو تو روز و حال این دل کبود یادت میاد روزی رو که گفتم بهت اگه بخوای موندگارم باهات شک نکن تا همیشه هستم تا ابد میشینم به پات منو اسیر غم نکن منم یه پاره ی غمم اسیر ماتمم نکن منم بهای عشق تو همون که آواره شده تو این شب های بی کسی یه عمری بیچاره شده **** **** توی دنیایی که روزم فرقی با شبام نداره دل آسمونی یه من حرمت نگاه تو داره تویی آرزوی هستیم تویی اخرین بهارم نزار این غروبه دل گیر بشه اخرین بهارم منو از خودم رها کن بزاز با تو پر بگیرم بزاز چشماتو ببینم تا دوباره جون بگیرم شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !! شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !! یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی خسته ام زین عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو ... من نیستم گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم کردمت آوارهء صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا برنیامد از لبت روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سرمیزنی در حریم خانه ام در میزنی حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم آخرین امید من منو اسیر غم نکن منم یه پاره ی غمم اسیر ماتمم نکن منم بهای عشق تو همون که آواره شده تو این شب های بی کسی یه عمری بیچاره شده **** **** توی دنیایی که روزم فرقی با شبام نداره دل آسمونی یه من حرمت نگاه تو داره تویی آرزوی هستیم تویی اخرین بهارم نزار این غروبه دل گیر بشه اخرین بهارم منو از خودم رها کن بزاز با تو پر بگیرم بزاز چشماتو ببینم تا دوباره جون بگیرم بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق تقصیر چشمای تو بود،وگر نه ما کجا و عشق؟ سرم تو لاک خودم ودلم یه جو هوس نداش بس که یه عمر آزگار کاری به کارکس نداشت تا اینکه پیدا شدی و گفتی از این چشمای خیس تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس عشقمو دست کم نگیر ،درسته مجنون نمیشم وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمیدم یه لحظه با تو بودنو به عمردنیا نمی دم همین روزا به خاطرت به سیم آخر میزنم قصه ی عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم سلام:سلامم با یه بغضه هیچکس ازش خبر نداره .نمیدونم از چیم بگم از خوبیام یا بدیام از بدبختیام یا خوشبختیام از تنهاییام بگم یا....فقط خواستم بگم خیلی تنهام خیلی .......................................................................................................... چرا بگشتی کنارم حالا که عشقی نمونده حالا که این دلو دیگه زیر پتوی تار شب.................. بغض گلومو میشکنم............. که هیچکی با خبر نشه.................. اونی که میشکنه منم.............. قصه ای من حکایته گریه تلخ بی صداست کو کسی که منو فقط به خاطر خودم بخواد باز یکی بود یکی نبود به زیر گنبد کبود سهم من از ستاره ها حتی یه چشمکم نبود چرا یه قلب ساده رو کسی ازم نمیخره چرا همیشه بی کسی سهم دل ساده تره فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم هی چی رو یاد من نیار اونقد خرابم که نگو بد بودم بدتر شدممیرم با پاهای خودم میرم نمی دونم کجا آخ کم آوردم به خدا هر جوری می خواستم نشد از غم یه ذره م کم نشد عاقبت منو نگاه! اشتباه پشت اشتباه سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم نه من، نه تو، از عاشقی خیری ندیدیم هر جوری می خواستم نشد از غم یه ذره م کم نشد عاقبت منو نگاه!اشتباه پشت اشتباه فرصت ما تموم شدهباید از این قصه بریم فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه، مو به مو عشقم برگرد کنارم که شدم برات دیوونه نگوکه یه قبرتاریک واسه توشده یه خونه عشقم ازوقتی رفتی دلم برات بی تبوتابه زندگی باهمه خوبیش واسه من شکل سرابه برای دیدنه خوابت چشاموروهم میذارم واسه بوسیدنه دستهت تاقیامت بی قرارم بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق تقصیر چشمای تو بود،وگر نه ما کجا و عشق؟ سرم تو لاک خودم ودلم یه جو هوس نداش بس که یه عمر آزگار کاری به کارکس نداشت تا اینکه پیدا شدی و گفتی از این چشمای خیس تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس عشقمو دست کم نگیر ،درسته مجنون نمیشم وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمیدم یه لحظه با تو بودنو به عمردنیا نمی دم همین روزا به خاطرت به سیم آخر میزنم قصه ی عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم قصه ی دوست داشتنت رو خدا جون ... خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟ بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟ خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟ من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟ خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره اون می خواد که من نباشم، باشه ،اشکالی نداره خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟ گی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری به تو که موندگاری سر خود بالا کن، به بلندا بنگر، به بلندای عظیم، به افق های پر از نور و امید، و خودت خواهی دید و خودت خواهی یافت، خانۀ دوست همان عرش خداست نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند .................................................................................................................................................... چیزیم نیست خرد و خمیرم فقط همین تو که عشقو تو ویرونی ندیدی / شب سر در گریبونی ندیدی تا زمانی که دلم پیش خدا پر نکشد / تا زمانی که اجل خط و نشانی نکشد ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم اگه دلتنگ باشی تو ، مثل بارون شروع میشم تنهایی چه معنی میده ؟؟؟؟؟؟ چه زود تنها ترم کردی، چه زود بی باورم کردی خاطراتت شب و روزم بی تو مادر من می سوزم
چرا برگشتی کنارم حالا که عشقی نمونده حالا که این دلو دیگه نترسی گل بارونم منو از شب نترسونم نگو از تلخیه دنیا دلم تنگه بخندونم نترسی گل بارونم منو از شب نترسونم نگو از تلخیه دنیا دلم تنگه بخندونم بکش سرمه توی چشمات حریر مخملو تن کن بیا توی شب شعرم چراغ ماهو روشن کن نمیترسیم اگه حتی ستاره شیشه ای باشه گلاب دونه بلور ماه گلاب نورو میپاشه نترسی گل بارونم منو از شب نترسونم نگو از تلخیه دنیا دلم تنگه بخندونم تا وقتی یار هم هستیم خدا تو قصه ها گم نیست دلامون چشمه ی مهره حریص خاک و گندم نیست (ببین میخنده نیلوفر روی بام و در و ایون قشنگه رقص پروانه توی موسیقی بارون) نترسی گل بارونم منو از شب نترسونم نگو از تلخیه دنیا دلم تنگه بخندونم نترسی گل بارونم منو از شب نترسونم نگو از تلخیه دنیا دلم تنگه بخندونم قشنگه با تو بیداری اگه دنیا توی خوابه چرا چشمات غزال من همیشه مات مهتابه تو حرفات مثل لالائی همه خواب عروسک نیست واسه عاشق شدن هیچکی تو دنیای تو کوچک نیست واسه ما پنجره یعنی تماشای سه نوبر ها تو مهد دونه پاشیدن ضیافت از کبوتر ها نترسی گل بارونم منو از شب نترسونم نگو از تلخیه دنیا دلم تنگه بخندونم نترسی گل بارونم منو از شب نترسونم نگو از تلخیه دنیا دلم تنگه بخندونم گفتی میرم سفر ولی میام پیشت با دست پر گفتی تا من کنارتم،غصه ی دنیارونخور گفته بودی که هیچکسی نمی گیره جای منو محاله روزی برسه نگیری دستای منو یه کاری کردی با دلم که زندگی برام نموند آتیش بی خیالیات تموم دنیام وسوزوند گناهِ من چی بود آخه، سنگ صبور غصه هام؟ فقط بهم بدی نکن، من از تو خوبی نمی خوام چقدرعوض شــــــــدی گلم چی سر عشـــــقمون اومد ؟ چی شد روزای خوبــــمون؟ من نمیگم ...خودت بـــــــــــگو کی فکرشو می کرد یه روز، اینجوری باشه قسمتم ؟ بشکنی... داغونم کنی، جا بذاریم تو غربتم اگه بدونی چه جوری این همه راهو اومدم اگه بدونی که چیا کشیدم و دم نزدم هر جا که اسم تو میاد، اسم خودم یادم چی شد که قلبـــــــت یه دفعه قید منو اینــــــــجوری زد؟ چقدر عوض شــــــدی گلم اون همه مهربــــــونی کو ؟ میره یه لحظه خشکم می زنه، یه لحظه گریه م می گیره دلیل گریه های من فقط تویی یادت باشه یه روز نیاد که زندگیت مثل من از هم بپاشه اشک من باز دونه دونه يادت رفت اون همه قول و قرارا اشک من باز دونه دونه يادت رفت اون همه قول و قرارا به تو عادت کرده بودم عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی . عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی .عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته . عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی . عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم یادته وقتی می رفتی دم به دم نگات می کردم بغض سنگین توی چشمام یادمه وقتی می گفتم به خدا نمیری از یاد آه سردی می کشیدی! توی قلبم مثل فریاد اما حالا که تو نیستی حال و روز من خرابه آخر قصه ی عاشق
اشک و ماتم و سرابه اما حالا که می بینم بی تو دل رنگی نداره توی آسمون چشمام غروبا بارون می باره می دونی طاقت ندارم با غم و غصه اسیرم زود بیا که خیلی تنهام به خدا بی تو میمیرم زندگی قشنگه اگر عشق باشه عشق قشنگه اگر بدون مرز باشه رفاقت قشنگه اگر وفا باشه امید قشنگه اگر ایمان باشه اعتماد به نفس قشنگه اگر غرور نباشه رقابت قشنگه اگر حسادت نباشه پیشرفت قشنگه اگر ازادی باشه محبت قشنگه اگر نیرنگی نباشه...
بیگمان ان شب که دنیاامدم اسمان هم مثل من افسرده بود ماه مهربود واوج یاس وتیرگی گل نبود وبرگ هم پژمرده بود خوب میدانم روز مرگ من باز چشم اسمان خواهد گریست ساکت وخاموش مدفون میشوم هیچ کس از خود نمیپرسد که کیست در ميان گريه هايم توی قاب خیس این پنجرهها یادته قسم می خوردیم عزیزم بی تو میمیرم اما حالا که تو نیستی من با دلتنگی اسیرم یادمه وقتی می گفتم به خدا نمیری از یاد آه سردی می کشیدی! توی قلبم مثل فریاد اما حالا که تو نیستی حال و روز من خرابه آخر قصه ی عاشق اشک و ماتم و سرابه اما حالا که می بینم بی تو دل رنگی نداره توی آسمون چشمام غروبا بارون می باره می دونی طاقت ندارم با غم و غصه اسیرم زود بیا که خیلی تنهام به خدا بی تو میمیرم با مرور ِ خاطراتت تنــگ ميشود... با ديدن ِ اسمت ميشــکند.... با شنيدن ِ يک لحظه صدايت ميســوزد... و با ياد آوري ِ اينکه تو ديگر مال ِ من نيستي ميمــيرد... و هنوز هم براي ِ تـــو ميتــــپد... عجب موجود ِ سخـــت جاني ست دل...! من میگم به من نگه کن تو میگی که جون فدا کن تویی آن ابر پائیزی
روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن! مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن زندگی چیست ؟ اگرخنده است چراگریه می کنیم؟ اگرگریه است چراخنده می کنیم؟ اگرمرگ است چرازندگی می کنیم؟ اگرزندگی است چرامی میریم؟ اگرعشق است چرابه ان نمی رسیم؟ اگرعشق نیست چراعاشقیم؟
همه ی دنیا میدونن
کاشکی لحظه ها دوباره
مارو به هم برسونن
توی این قصه دوباره
آدما میانو میرن
دوست دارن که توی قلبم
جای عشقتو بگیرن
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
اما من حتی تو خواب هم
یاد اون چشات میوفتم
یادمه از تو
برای آسمون قصه میگفتم
نور تو با یه اشاره
سایه میندازه رو سینم
آسمونیو میدونم
عمریه عاشق ترینم
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
نمیخوام ابرای تیره
جلو چشماتو بگیره
هرکی که عاشق نباشه
تو سیاهیا میمیره
هرکی که عاشق نباشه
تو سیاهیا میمیره
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
اگه تو مال من بشی پناه زندگیت میشم
بخوای نخوای ستاره رو هدیه به سادگیت میـــــدم
اگه تو مال من بشی زنده به اسمت موندنم
تشنه ی عشقه تو رو به آسمون رسوندنم
اگه تو مال مــن بشی گذشتو معنا میكنم
شبا رو به قشنگیه شبای رویا میكنـــــم
اگه تو مال من بشی تو بودنت جون میگیرم
نباشی مثل ماهی تو حسرت دریا می میرم
اگه تو مال من بشی گریه ها دربه در میشن
فاصله ها می ترسن و غصه ها بی اثــــــــر میــــــــشن
اگه تو مال من بشی عشقو تو چشمات می كارم
پشت همین فاصله ها بهت میگم دوست دارم
اگه تو مال من بشی قلبمو همرات میكنم
میشینم روز و شبم فقط تماشات میــكنـــم
اگه تو مال من بشی جمله هر روز منه
عادتم تو خواستنت بی وقفه پرپر زدنه
حالا که غم های دنیا
پر و بالمو سوزونده
چرا برگشتی کنارم
حالا که خالیم از تو
نمیشه بسازم از نو
چرا برگشتی تویی که
یه روزی ازم بریدی
تو که تو چشمای دنیا
به یه عشق نو رسیدی
برو هر جایی که بودی
من دیگه دوستت ندارم
برو تا بدونی بی تو
می تونم دووم بیارم
می تونم دووم بیارم
می تونم دووم بیارم
خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه، مو به مو
دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم
من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام
هر روز عاشقتر شدیم تو عشق خاکستر شدیم
فقط گریه، فقط عذابصدتا سوال بی جواب
دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم
من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام
اگه تو مال من بشی پناه زندگیت میشم
بخوای نخوای ستاره رو هدیه به سادگیت میـــــدم
اگه تو مال من بشی زنده به اسمت موندنم
تشنه ی عشقه تو رو به آسمون رسوندنم
اگه تو مال مــن بشی گذشتو معنا میكنم
شبا رو به قشنگیه شبای رویا میكنـــــم
اگه تو مال من بشی تو بودنت جون میگیرم
نباشی مثل ماهی تو حسرت دریا می میرم
اگه تو مال من بشی گریه ها دربه در میشن
فاصله ها می ترسن و غصه ها بی اثــــــــر میــــــــشن
اگه تو مال من بشی عشقو تو چشمات می كارم
پشت همین فاصله ها بهت میگم دوست دارم
اگه تو مال من بشی قلبمو همرات میكنم
میشینم روز و شبم فقط تماشات میــكنـــم
اگه تو مال من بشی جمله هر روز منه
عادتم تو خواستنت بی وقفه پرپر زدنه
همه ی دنیا میدونن
کاشکی لحظه ها دوباره
مارو به هم برسونن
توی این قصه دوباره
آدما میانو میرن
دوست دارن که توی قلبم
جای عشقتو بگیرن
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
اما من حتی تو خواب هم
یاد اون چشات میوفتم
یادمه از تو
برای آسمون قصه میگفتم
نور تو با یه اشاره
سایه میندازه رو سینم
آسمونیو میدونم
عمریه عاشق ترینم
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
نمیخوام ابرای تیره
جلو چشماتو بگیره
هرکی که عاشق نباشه
تو سیاهیا میمیره
هرکی که عاشق نباشه
تو سیاهیا میمیره
تو مث ستاره بودی
توی لحظه های سردم
واسه پیدا کردن تو
توی آسمون میگردم
مهم نیست فردا کجایی مهم اینه که هر جا باشی دوستت دارم
مهم نیست تا ابد با هم باشیم مهم اینه که تا ابد دوستت دارم
مهم نیست قسمت چیه مهم اینه که قسمت شد دوستت داشته باشم
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام....................................................................................................................................................
کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین
از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز
در عمق چشمهای تو گیرم فقط همین . . ...........................................................................................................................................................
چه کنم دست خودم نیست که عاشق شده ام
روز و شب محو تماشای شقـایق شده ام
دیگر از عقربـه و ثانیـه ها بیزارم
چه کنم مضحکه ی چشم دقایق شده ام.........................................................................................................................................................
توی دنیا آدمهای زیادی رو تختهای دونفره میخوابن
اما قشنگ اینه که بعضی آدمها روی تختهای یک نفره بیاد هم بیدارن . . ............................................................................................................................................................
نمی دونی چه دردی داره دوری / تو که رنگ پریشونی ندیدی . . ...........................................................................................................................................................
دارمت دوست به حدی که خدا می داند / راز این قصه ، فقط باد صبا می داند . . ...........................................................................................................................................................
غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم
قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم
آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم
کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم......................................................................................................................................... . . .
اگه من دستاتو کم نوازش کردم ، در عوض از عکست تو را خواهش کردم
اگه من چشمامو از تو می دزدیدم ، توی قلبم عشقو به تو می بخشیدم !...........................................................................................................................................................
که با هر قطره اشکت ، منم که زیر رو رو میشم
همیشه ساده رنجیدی ، همیشه سخت بخشیدی
تورو می بخشم این لحظه ، شاید بازم منو دیدی . . ..........................................................................................................................................................
چه زود رفتی و از من، تو گرفتی مهرت و مادر
چه زود دلواپسم کردی، من و عاشق ترم کردی
چه زود رفتی و از من تو گرفتی دستت و مادر
من و دنیا بی قراریم، جای دستای تو خالی
من و حسرت واسه عطر تن مادر....
من و صندلی خالی، یاد لبخند بهاری
که شدم محرم حرفات، بی تو مادر...
قاب عکست روی طاقچه، یه گل سرخ از تو باغچه
با این چارقد نمازت، که هنوز عطرت و داره
توی خونه ای که هرجاش، تورو یاد من میاره
مادرم همه وجودم، نازنینم، تار و پودم
مادرم ای گل هستی، مرحمم تاج غرورم
بی تو من تنهای تنها، من شکستم از تو دورم
تو برو خدا به همرات، خاک تو سنگ صبورم...
حالا که غم های دنیا
پر و بالمو سوزونده
چرا برگشتی کنارم
حالا که خالیم از تو
نمیشه بسازم از نو
چرا برگشتی تویی که
یه روزی ازم بریدی
تو که تو چشمای دنیا
به یه عشق نو رسیدی
برو هر جایی که بودی
من دیگه دوستت ندارم
برو تا بدونی بی تو
می تونم دووم بیارم
می تونم دووم بیارم
می تونم دووم بیارم
ميريزه آروم رو گونه
از همون روزي که رفتي
دل من داره بهونه
يادت رفت اون همه خاطره ها رو
يادت رفت يکي اينجا به پات نشسته
جز تو به هيشکي دل نبسته
يادت رفت يادت رفت
ميريزه آروم رو گونه
از همون روزي که رفتي
دل من داره بهونه
يادت رفت اون همه خاطره ها رو
يادت رفت يکي اينجا به پات نشسته
جز تو به هيشکي دل نبسته
يادت رفت يادت رفت
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
همچو يک شمع مذابم
در ميان آرزوها
چون کويری در سرابم
چشمه ايی خشکيده از امواج آبم
من سرودی در گلو بگرفته از غم
من چو فانوسی به طاق بيکسی ماوا گرفتم
شمع بی نورم که در فانوس جانم جا گرفتم
قوی تنهايم که در تنهايی خود
رفته ام از ياد ياران دير سالیست
مرغ غم در جان من خوش کرده منزل
وای بر من
وای بر دل
عکسی از جمعهی غمگین میبینم،
چه سیاه ئه به تناش رخت عزا!
تو چشاش ابرای سنگین میبینم.
داره از ابر سیا خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
نفسام در نمیآد، جمعهها سر نمیآد!
کاش میبستم چشامو، این ازم بر نمیآد!
داره از ابر سیا خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
عمر جمعه به هزار سال میرسه،
جمعهها غم دیگه بیداد میکنه،
آدم از دست خودش خسته میشه،
با لبای بسته فریاد میکنه:
داره از ابر سیا خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
جمعه وقت رفتن ئه, موسم دلکندن ئه،
خنجر از پشت میزنه, اون که همراه من ئه!
داره از ابر سیا خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
هزار بار تنــگ ميشود....ميشــکند...ميســوزد...ميمــيرد...
من میگم چشمات قشنگه تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم دلم اسیره تو میگی که خیلی دیره
من میگم چشماتو وا کن تو میگی منو رها کن
من میگم قلبمو نشکن تو میگی من میشکنم من
من میگم دلم رو بردی تو میگی به من سپردی
من میگم دلم شکسته تو میگی خوب میشه خستس
من میگم بمون همیشه تو میگی ببین نمیشه
من میگم تنهام میذاری تو میگی طاقت نداری
من میگم تنهایی سخته تو میگی این دست بخته
من میگم خدا بهمرات تو میگی چه تلخ حرفات
من میگم که تا قیامت برو زیبا به سلامت
که شبنم را نمی خواهی
تویی احساس یک زنده
که مردن را نمی خواهی
تویی آن قله ی پر برف
که خورشید را نمی خواهی
تویی آن جنگل سرسبز
که آتش را نمی خواهی
تویی لبخند یک عاشق
که تنهایی نمی خواهی
تویی تنها فقط یک عشق
که عاشق را فقط خواهی
تویی احساس ِ تویی لبخند پائیزی
تویی یک قله ی سرسبز ِ تویی یک عشق
که تنها مانده ای در اوج یک لحظه
فقط تنها یه عاشق یا یه قلب ساده می خواهی!
Power By:
LoxBlog.Com |