یه جورایی تنهام کسی به دادم میرسه.............
سلام من مهسام .. سالمه اهل شیرازم تنهام وبه تنهایی وابسته شدم شما میتونید منو از تنهایی بیرون بیارید واقعا لازمه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از امشب میان واژه ها انگار درگیرم
من از این واژه های تلخ و تکراری درگیرم
شب رویا و کابوسش
تن تب دار و درمانش
طلوع صبح و بیداری
من و تکرار تنهایی
هوای تازه و نم دار
شکایت های بس غم دار
دل بی تاب یک عاشق
نوای ناله های دل
کبوترهای آزادش
رها،در اوج،بر بامش
من و این زورق تنها
تو و این ناخدایی ها
حضور تازه ی فانوس
و قلبم با غمت مأنوس
سخن از آرزوهایم
نهان در قلب ،رویایم
هوای دیدنت در دل
امید ِعاشق بیدل
دوباره بیقراریهای یک نامه
دوباره این من ِ درگیر یک ناله
و باز هم انتهای شب...
سکوت سرد و اجباری
خداحافظ
و دلداری
امیدم، بودن ِ فردا
بهانه
خواب و یک رویا
.....
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, ساعت
12:34 توسط مهسا جووون| يک نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |